خلوت دل تنها ی من

در این خلوت سرا من هم به تنهایی لقب دارم

پریشانی و شیدایی در اینجا هم شده کارم

تو دنیای منی و من غزلهایم بنام تو

میان عمق رویایم شدم محبوب و رام تو

صدایت می کنم هر شب میان خواب و رویایم

نمی دانی که هستم من ولی دیریست شیدایم

میان ظلمت شبها غمم را با تو می گویم

تو که تنها کسی هستی که جان را در تو می جویم

نمی دانم چه خواهد شد اسیرم در دو راهی ها

غرورم یکطرف ماند و دل دیوانه ام اینجا

چه می شد بشکنم روزی غرور جنس سنگی را

بگویم عاشقت هستم بمان با من تو ای زیبا

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد